سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دگرگونى روزگار گوهر مردان است پدیدار . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 89 اسفند 23 , ساعت 11:56 صبح

 

به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود... 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را 
پرواز خواهیم داد 
و مهربانی 
دست زیبایی را خواهد گرفت 
و من آن روز را انتظار می کشم 
حتی روزی که نباشم 

گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوائی نیاویزم
بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه،
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک...  

برای زیستن دو قلب لازم است،قلبی که
دوست بداری
قلبی که دوستش بدارند 

بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشید سرد غروبم
بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ‌ای دوست! 

زندگی یک تصادف است ، مرگ یک واقعیت 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ