سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 اسفند 26 , ساعت 8:17 صبح

بوی باران بوی سبزه بوی خاک
 
شاخه های شسته باران خورده پاک
 
آسمان آبی و ابر سپید
 
برگهای سبز بید
 
عطر نرگس رقص باد
 
نغمه شوق پرستو های شاد
 
خلوت گرم کبوترهای مست
 
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
 
خوش به حال روزگار
 
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
 
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
 
خوش به حال غنچه های نیمه باز
 
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
 
خوش به حال جام لبریز از شراب
 
خوش به حال آفتاب
 
ای دل من گرچه در این روزگار
 
جامه رنگین نمی پوشی به کام
 
باده رنگین نمی نوشی ز جام
 
نقل و سبزه در میان سفره نیست
 
جامت از ان می که می باید تهی است
 
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
 
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
 
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
 
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
 
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ  

 

فریدون مشیری 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ