ستمکار را چنین سوگند دهید ، اگر بایدش سوگند دادن : که او از حول و قوت خدا بیزار است ، چه او اگر به دروغ چنین سوگندى خورد در کیفرش شتاب شود ، و اگر سوگند خورد به خدایى که جز او خدایى نیست در کیفرش تعجیل نبایست چه او خدا را یگانه دانست . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 90 اردیبهشت 8 , ساعت 12:41 عصر

 

 

 

اشکایی که بی هوا روگونه هام میریزه


ابری که از همه خاطره هات لبریزه


دلی که میخواد بمونه تنی که باید بره


حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره


بی خیال حرفایی که تو دلم جا مونده


بی خیال قلبی که این همه تنها مونده


آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه


واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه


مثه تنهایی میمونه با تو همسفر شدن


توی شهر عاشقی بیخودی در به در شدن


حال و روزمو ببین تا که نگی تنها رفت


اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت


بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده


بیخیال قلبی که این همه تنها مونده


آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه


واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه

 

 

 

 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ