دوشنبه 90 خرداد 16 , ساعت 2:13 عصر
آسمان چشم او آیینه کیست
آنکه چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه نکن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دلهای ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آنکه با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
من گلی پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
ای دلت خورشید خندان ... سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
نوشته شده توسط ali torab ahmadi | نظرات دیگران [ نظر]