سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پارسایى زیور درویشى است ، و سپاس زیور توانگرى . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 90 تیر 20 , ساعت 7:48 صبح

چقدر شبیه مادرم شده ام 

چرا نمی شناسی ام؟ 

چرا نمی شناسمت؟ 

می دانم مرا نمی شنوی و من این را از سیبی که از دستت افتاد؛ فهمیدم 

دیگر به غربت چشم هایت خو کرده ام و به دردهای باد کرده ی روحم 

که از قاب تنم بیرون زده اند 

با توام بی حضور تو 

بی منی بی حضور من 

می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند.

همه سهم من از خود دلی بود که به تو دادم و هر شب بغض گلویت را در تابوت

سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم و تو هرگز ندانستی که

زخم هایت، زخم های مکررم بودند

نخ های آبی ام تمام شده اند و گل های بقچه ی چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند

 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ