سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 90 دی 11 , ساعت 10:34 صبح

 

دوش چه خورده ای بتاراست بگو ! نهان مکن !
چون خموشان بی گنه  روی  به آسمان مکن !
باده ی خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای 
بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن !
روز الست جان  توخورد میی ز خوان تو
خواجه ی لامکان تویی بندگی مکان مکن 
دوش شراب ریختی وزبر ما گریختی 
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
 من همه گی توراستم مست می وفاستم 
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن 
ای دل پاره پاره ام دیدن اوست چاره ام
اوست پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن 
ای همه خلق نای تو پرشده از نوای تو 
گر نه سماء باره ای دست به نای جان مکن
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم به گویدم :دم مزن و بیان مکن
ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن
هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو
کی به دیده روی من روی به این و آن مکن
... باده بنوش ! مات شو !جمله ی تن حیات شو !
باد هی چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن !
از تبریز شمس الدین می رسیدم چو ماه نو
چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ