سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به خدا سوگند، آن که دنیا را دوست دارد و باجز ما دوستی می کند، خدا را دوست ندارد . هرکه حقّ ما رابشناسد و ما را دوست بدارد، در حقیقت، خداوند ـ تبارک وتعالی ـ را دوست داشته است . [.امام صادق علیه السلام]
 
پنج شنبه 89 دی 16 , ساعت 9:53 صبح

اینک زیر نور افکن،اوج شعر من،آخرین پرده
قصه ، قصه مردی که غرورش را رها نکرده
هرچه ، هرچه که بود مثل فانوس گرم و روشن بود
مثل هیچ کس نبود ، شبیه من بود . شبیه من بود

چون پرنده اگر لرزیدم ، زیر باران اگر ترسیدم
وحشتم را به تو بخشیدم ، سقوطم را به چشم دیدم
تا فهمیدم چه دلشکن بود.
این راه من بود. این راه من بود
این راه من بود. این راه من بود.

صد آه اگر کشیدم ، سایه ای را سر نبریدم
یک بار اگر بوسیدی ، من هزاران بار بوسیدم

صد آه اگر کشیدم ، سایه ای را سر نبریدم
یک بار اگر بوسیدی ، من هزاران بار بوسیدم

زخم چین پیرهن ، هدیه دوست وقت رفتن بود
هرگز برنگشتم .
این راه من بود.این راه من بود.
این راه من بود. این راه من بود.

رفتن ، بردن و باختن ، عشق ورزیدن ، سوختن و ساختن
دیروز ، دیروز من ، راه دشوار مرد افکن بود
راه رفته من ، راه خوب بهتر شدن بود. راه قد کشیدن
این راه من بود این راه من بود

در هم بودم. بر هم بودم . اما خود خودم بودم.
در هم بودم .بر هم بودم . اما خود خودم بودم.
ساده بودم . شبنم بودم. زخم گل را مرهم بودم.
کارم از نو سر زدن بود.
این راه من بود این راه من بود
این راه من بود این راه من بود

صد آه اگر کشیدم سایه ای را سر نبریدم
یک بار اگر بوسیدی من هزاران بار بوسیدم
صد آه اگر کشیدم ، سایه ای را سر نبریدم
یک بار اگر بوسیدی ، من هزاران بار بوسیدم
زخم چین پیرهن ، هدیه دوست وقت رفتن بود
هرگز برنگشتم .
این راه من بود این راه من بود
این راه من بود این راه من بود

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ