سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]
 
جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 6:51 عصر

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید        گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز           گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم           گفتا که شبروست او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد        گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باغ عشق خیزد   گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبرآید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت  گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد       گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد  گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سرآید



لیست کل یادداشت های این وبلاگ