چهارشنبه 89 بهمن 20 , ساعت 12:55 عصر
شگفتا :وقتی که بود نمی دیدم ،وقتی می خواند نمی شنیدم،وقتی دیدم که نبود،وقتی شنیدم که نخواند! چه غم انگیزاست وقتی چشمه سردو زلال در برابرت، می جوشد و می خروشد و می خواند ومی نالد، تشنه آتش باشی ونه آب، و چشمه خشکید , از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت، و آتش کویر را تافت، و در خود گداخت واز زمین آتش روئید واز آسمان آتش بارید تو تشنه آب گردی و تشنه آتش وبعد، عمری گداختن ازغم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت.
نوشته شده توسط ali torab ahmadi | نظرات دیگران [ نظر]