سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که با نیکویى بدو گرفتار گردیده است و بسا مغرور بدانکه گناهش پوشیده است ، و بسا کس که فریب خورد به سخن نیکویى که در باره او بر زبانها رود ، و خدا هیچ کس را نیازمود چون کسى که او را در زندگى مهلتى بود . [ و این گفتار پیش از این گذشت ، لیکن اینجا در آن زیادتى است سودمند . ] [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 90 مهر 6 , ساعت 8:33 عصر

 


قصه من و غم تو

قصه گل و تگرگه

ترس بی تو زنده بود

ترس لحظه های مرگه

ای برای با تو بودن

باید از بودن گذشتن

سر به بیداری گرفته

ذهن خواب آلوده من

همیشه میون قاب خالی درهای بسته

طرح اندام قشنگت

پاک و رویایی نشسته

کاش میشد چشام ببینن

طرح اندام تو داره


زنده میشه جون میگیره

پا توی اتاق میذاره

کاش میشد صدای پاهات

بپیچه تو گوش دالون

طرف دالون بگرده

سر آفتاب گردونامون

کاش میشد دوباره باغچه

پر گلهای تو باشه

غنچه سفید مریم

با نوازش تو واشه

کاش میشد اما نمیشه

نمیشه بیای دوباره

نمیشه دستات تو گلدون

گلای مریم بذاره

کاش میشد اما نمیشه

این مرام روزگاره

رفتنت همیشگی بود

دیگه برگشتن نداره


 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ