سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی را به سوی بهشت برایش هموار گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 7:39 عصر

 

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه؟

مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه؟

 

زلف در دست صبا، گوش به فرمان رقیب

این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه؟

 

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای

قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه؟ ادامه مطلب...

جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 7:36 عصر

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

 
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط مستقیم ای دل! کسی گمراه نیست ادامه مطلب...

جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 7:28 عصر

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد؟


آب حیوان تیره‌گون شد خضر فرّخ‌پی کجاست؟

خون چکید از شاخ گل، باد بهاران را چه شد؟ ادامه مطلب...

جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 7:25 عصر

 

همای اوج سعادت به دام ما افتد

اگر تو را گذری بر مقام ما افتد


حباب‌وار براندازم از نشاط کلاه

اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد


شبی که ماه مراد از افق شود طالع

بود که پرتو نوری به بام ما افتد ادامه مطلب...

جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 7:17 عصر

 

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم                نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم 

 

به هوش بودم ازاول که دل بکس نسپارم        شمایل تو بدیدم نه صبرماندو نه هوشم 

 

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد             دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم  ادامه مطلب...

جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 6:59 عصر


ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
ادامه مطلب...

جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 6:51 عصر

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید        گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز           گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم           گفتا که شبروست او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد        گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باغ عشق خیزد   گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبرآید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت  گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد       گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد  گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سرآید


جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 6:36 عصر

 

گل گلدون من شکسته در باد

تو بیا تا دلم نکرده فریاد

گل شب بو دیگه شب بو نمی ده

کی گل شب بو را از شاخه چیده

گوشه آسمون پر رنگین کمون

من مثل تاریکی، تو مثل مهتاب

اگه باد از سر زلف تو نگذره

من می رم گم می شم تو جنگل خواب

گل گلدون من ماه ایوون من

از تو تنها شدم چو ماهی از آب

گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو

من شدم رودخونه دلم یه مرداب

آسمون آبی می شه

امّا گل خورشید

رو شاخه های بید

دلش می گیره

درّه مهتابی می شه

امّا گل مهتاب

از برکه های آب

بالا نمیره

تو که دست تکون می دی

به ستاره جون می دی

می شکفه گل از گل باغ

وقتی چشمات هم میاد

دو ستاره کم میاد

می سوزه شقایق از داغ

گل گلدون من ماه ایوون من

از تو تنها شدم چو ماهی از آب

گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو

من شدم رودخونه دلم یه مرداب 

 


جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 6:28 عصر

من از خدا خواستم،
نغمه های عشق مرا به گوشت
برساند تا   لبخند مرا
هرگز فراموش نکنی و
ببینی که سایه ام به
دنبالت است تا هرگز
نپنداری تنهایی.
ولی اکنون تو رفته ای ،
من هم خواهم رفت
فرق رفتن تو با من این
است که من شاهد رفتن تو هستم


جمعه 89 بهمن 1 , ساعت 6:21 عصر

هر دمی چون نی، ازدل نالان، شکوه ها دارم
روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهیست، از دل خونین
لحظه های عمر بی سامان، میرود سنگین
اشک خون آلود من دامان، می کند رنگین

به سکوت سرد زمان
ادامه مطلب...

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ